به گزارش خبرنگار مهر، این فیلم به تهیهکنندگی احمد احمدی که 70 درصد فیلمبرداری آن در فرانسه و در حاشیه جشنواره کن انجام شده است، هم اکنون توسط محمد توکلی در مراحل پایانی تدوین قرار دارد.
این دومین همکاری محمد توکلی با رضا عطارات پس از فیلم "خوابم میآد" است.
در "ردکارپت" رضا عطاران همچون فیلم اول خود به عنوان نقش اصلی در این فیلم بازی میکند اما نکته جالب این فیلم حضور عطاران در جشنواره کن 2013 است که محوریت اصلی فیلم است. وی بخشهایی از این فیلم را در همین جشنواره و در کشور فرانسه ضبط کرد.
در کنار عطاران در این فیلم بازیگران فرانسوی و ایرانی به ایفای نقش میپردازند که از میان آنها میتوان به رضا عطاران، سوسن پرور، مارک انصاری، سارا لورنت، امیر نوری، کریستین بیفورت، جمال هاشمی، ماجین موسوی، عبدالله صالحی، راد پورجبار، اندی کروک، عبدلیا صالح، امیر فلاحتنژاد، ملیحه خسروانی... و علی سرتیپی اشاره کرد.
30 در صد از فیلمبرداری فیلم جدید عطاران نیز در ایران گرفته شده است.
«ردکارپت» یک تجربه سرخوشانه و شیطنت آمیز از همان جنسی است که از رضا عطاران می شناسیم که بیشتر میل به تجربه گرایی او را در بازنمایی فضاهای تازه برملا می کند. فیلمی که تجربه شخصی فیلمساز از سفر به جشنواره کن را به واسطه ملاحت شخصی خود عطاران جذاب می کند و یک سفرنامه تصویری از جشنواره کن به روایت یک بازیگر ایرانی را تثبیت می کند. فیلم از لحاظ فرآیند تولید نیز یک اثر شخصی بوده و نمی توان آن را محصول متعارف سینمایی قلمداد کرد. گویی عطاران که قصد سفر به جشنواره کن را داشته دوربین شخصی اش را روشن کرده و از خاطرات و تجربیات این سفر تصویر گرفته و با روایت طنازانه خود در یک تدوین مجدد آن را به یک فیلم سینمایی بدل کرده است.
در واقع ردکارپت یک مستند داستانی است که قصه مشخصی ندارد و فراز و فرودهای داستان برگرفته از تخیل نویسنده نیست و شاید همین فقدان فیلمنامه منسجم ضعف آن محسوب شود. این حفره های فیلمنامه ای توسط طنازی های شخصی خود عطاران یا برخی جذابیت های توریستی و حاشیه های کن، پرکه نه فراموش می شود. البته این کمبودها در نهایت چندان مخاطب را اذیت نمی کند و او بتدریج و با پیشروی قصه متوجه می شود قصه خاصی در جریان نیست، بلکه همین سفر و تقابل ها و تضادهای فرهنگی در آن در کنار برخی موقعیت های دراماتیکی که به شکل ناپیوسته رخ می دهد تماشای اثر را جذاب می کند.
رضا عطاران که علاقه ویژه ای به خلق کمدی موقعیت دارد در اینجا نیز از پارادوکس های فرهنگی و تضاد و تناقض هایی که در این هماوردی قابل ردیابی است استفاده کرده و کمدی موقعیت خود را خلق می کند. ضمن این که سعی کرده نگاهی آسیب شناسی هم به فرهنگ خودی در مقابل نقد به فرهنگ غیر خودی را در هم آمیخته تا تصویری مستندگونه از تقابل و تعامل فرهنگی را که در اینجا در یک جشن بین المللی تجلی کرده روایت کند.
واقعیت این است که در نمایش این تفاوت ها و اصلا حضور عطاران به عنوان بازیگر در دل قصه که از یک سو توسط هموطن خود فریب خورده و مورد کلاهبرداری قرار می گیرد و هم گاه از سوی مردم آنجا تحقیر شده یا فاصله زیادی بین خود و دیگران احساس می کند، اما در نهایت عطاران در مقام کارگردان تلاش کرده لحن و نگاه رئالیستی خود را حفظ کرده و تحت تاثیر فضا و جو جشنواره دچار سانتی مانتالیست وطن پرستانه یا وادادگی و خودباختگی نشود. مثلا رعایت نکردن قوانین راهنمایی و رانندگی و عبور عطاران از عرض خیابان، وقتی چراغ قرمز است را بگذارید کنار حس همدلی و انسان دوستانه او وقتی نردبان را برای تماشای مراسم افتتاحیه آورده تا متوجه شوید اگرچه لحن و زبان اثر واجد رویکردی انتقادی است، اما تلاش کرده تعادل را حفظ کند. برخلاف تحلیل های افراطی، غرور ملی در این اثر مخدوش و سرکوب نشده، بلکه موقعیت سینمای ما در یک رقابت جهانی نمایش داده می شود؛ درست شبیه حضور و جایگاه تیم ملی در مسابقات جام جهانی فوتبال. اتفاقا اکران ردکارپت همزمان با جام جهانی، زمان مناسبی بوده و همزمان شدن با ماه رمضان امضای عطاران پای اثر می تواند در فروش آن تاثیر بگذارد. تمام جاذبه رد کارپت در کنشمندی ها و واکنش های عطاران نسبت به محیط و آدم های اطرافش رقم می خورد. از این رو ردکارپت را بیش از آن که یک کمدی موقعیت بدانیم، باید کمدی عطارانی ببینیم که حالا نگاه جدی و انتقادی را با نوع ولنگاری دراماتیک که ویژگی ذاتی اوست، همراه کرده است. ردکارپت، سفرنامه عطاران از حضور در جشنواره کن و برداشت و حس شخصی او از این سفر بوده که حالا گزارش یک جشن را به فیلم بدل کرده است.
با این حال نمی توان از لحظات مفرح که البته در فرازهایی به انفجار خنده مخاطب منجر می شود براحتی گذشت. عطاران این توانایی را دارد که اگر با قصه اش ارتباط برقرار نکردی یا اصلا قصه ای در میان نبود باز هم تو را با توانایی و قدرت طنازانه اش بخنداند و گاه از تمهیداتی دراماتیک برای این کار بهره می برد که شگفت انگیز است. مثلا استفاده ازکارت خانه سینما برای ورود به سالن یا تلاش او برای حرف زدن با استیون اسپیلبرگ یا مثلا توصیف او از اصغر فرهادی، همچنین تصویر او از زبان دانستن هنرمندان نمونه هایی از این رویکرد عطارانی است که فارغ از نسبت منطقی با خط سیر داستان، خنده مخاطب را درمی آورد! ساختار زبانی ـ روایی فیلم هم خود را با این لحن و نگاه هماهنگ کرده و بتدریج با گفتمان عطارانی انطباق می دهد. اگر انتظار یک کمدی تمام عیار را به اعتبار نام عطاران دارید، شاید تماشای فیلم چنگی به دل نزند و چه بسا وجوه جدی فیلم بیشتر از موقعیت های کمدی باشد، اما اگر همین نگاه عطارانی و ابزورد ایرانی در نگاهش را می پسندید، حتما از تماشای ردکارپت لذت خواهید برد. فارغ از این دلایل اگر علاقه مند جدی سینما هستید و تاکنون مراسم جشنواره کن را تجربه نکرده اید، می توانید از طریق این فیلم یک سفر مجازی به کن را تجربه کنید و از تماشای این اثر لذت ببرید. ردکارپت در تماشای دوم ممکن است خیلی از جذابیت های خود را از دست بدهد، اما در تماشای اول شما را به گزارش یک جشن دعوت می کند که دلنشین است.
فیلمنامه : رضا عطاران
تهیه کنندگان : رضا عطاران و احمد احمدی
بازیگران : رضا عطاران، سوسن پرور، مارک انصاری، امیر نوری، کریستین بیفورت، حسین سلیمانی و…
داستان :
آسمونی : یک عاشق سینما ( رضا عطاران ) به منظور ملاقات با استیون اسپیلبرگ و ارائه یک فیلمنامه به او به جهت ساخت فیلم سینمایی براساس آن، تصمیم می گیرد به جشنواره فیلم کن که در کشور فرانسه برگزار می شود سفر کند تا بتواند در آنجا با وی دیدار داشته باشد اما این سفر دردسرهایی برای او به همراه دارد که…
کارگردان :
رضا عطاران : در سال ۱۳۴۷ در شهر مشهد متولد شد و در همین شهر نیز موفق شد دیپلم اقتصاد خود را دریافت کند. وی سپس برای ادامه تحصیل به تهران آمد و تصمیم گرفت تا استعداد خودش را در زمینه بازیگری و کارگردانی محک بزند. عطاران در سال ۱۳۷۳ با بازی در سریال « ساعت خوش » به کارگردانی مهران مدیری توانست نام خود را به عنوان یک بازیگر کمدی مطرح نماید و در سالهای بعد با مجموعه های تلویزیونی « مجید دلبندم » و « کوچه آقاقیا » بر شهرت خود بیفزاید.
اما ساخت سریالهای مناسبتی « خانه به دوش » و « متهم گریخت » باعث شد تا نام وی به عنوان کارگردان نیز بر سر زبانها بیفتد. وی در سال ۱۳۹۰ اولین اثر سینمایی خود به نام « خوابم میاد » را کارگردانی کرد که با فروش بسیار خوبی در گیشه مواجه شد. « رد کارپت » دومین فیلم رضا عطاران است که در آن بازیگر، تهیه کننده،نویسنده و کارگردان بوده است.
درباره فیلم :
تیتراژ ابتدایی فیلم یکی از خلاقانه ترین و بامزه ترین تیتراژهای سینمای ایران در چند سال گذشته است که با عنوان بندی فیلم « کازینو » گره خورده است.
« رد کارپت » داستان غنی و پرورش یافته ای برای روایت ندارد. فیلم بسیار ساده آغاز می شود و جوانی را معرفی می کند که زندگی اش را محدود به تماشای آثار اسکورسیزی کرده و حالا هم قصد دارد تا به فرانسه برود تا بتواند اسپیلبرگ را ببیند و فیلمنامه اش را در اختیار او قرار دهد! این طرح ابتدایی داستان دقیقاً به همین سبک و سیاق در مقدمه فیلم به تصویر کشیده می شود ؛ بی آنکه فیلمساز علاقه ای به توضیح دلایل سفر به فرانسه ، آن هم با این سر و شکل داشته باشد.
فارغ از مقدمه ابتدایی فیلم ، « رد کارپت » حتی زمانی که شخصیت اصلی داستانش را وارد فرانسه می کند هیچ ایده مشخصی برای ایجاد موقعیت های طنز ندارد و به دم دستی ترین شکل ممکن شوخی هایی را در قالب صحبت های دو نفره میان یک ایرانی و خارجی در قطار که با کلیشه های آشنایی نظیر عدم دانستن زبان و اشاره به برنامه های اتمی ایران و … همراه بوده اجرا کرده که حقیقتاً این روزها کمتر کسی پیدا می شود که واقعا از ته دل به آنها بخندد!حتی شوخی های پی آیند عطاران نظیر رد کردن چراغ قرمز در خیابان یا فرار کردن به هنگام مشاهده پوستر فیلمی که بر خلاف باورهای اوست ،توانایی این را ندارند که مخاطب را به خنده وا دارند.
عطاران در ادامه داستان شخصیت دیگری به نام جمال را وارد داستان می کند که در فرانسه زندگی می کند و بطور اتفاقی با شخصیت اصلی داستان آشنا می شود. متاسفانه عطاران اهمیتی به شخصیت جمال و نقش موثر و مکملی که این شخصیت می توانست در فیلم ایفا کند نداشته و متاسفانه جمال بی دلیل وارد داستان می شود و بی دلیل تر حضورش استمرار پیدا میکند و در نهایت بدون دلیل هم از فیلم خارج می شود!
با اینحال به دلیل فرم مستند وار « رد کارپت » گاهی شوخی هایی از بطن موقعیت های فیلم خارج می شود که به لطف حضورِ شخصِ عطاران در راس این موقعیت ها، بامزه و تماشایی از آب درآمده اند. از جمله این موقعیت های جالب حضور برنامه ریزی نشده جیم جارموش و تیلدا سویینتون در محل برگزاری جشنواره در کنار رضا عطاران هست که عطاران هم به بهترین شکل ممکن از این قضیه استفاده کرده است. واکنش و چهره جیم جارموش پس از گفتگوی کوتاهش با رضا عطاران یکی از بامزه ترین و دیدنی ترین لحظات فیلم را شامل شده است.
بدون شک برگ برنده فیلم و عامل فروش « رد کارپت » شخصِ خود عطاران خواهد بود که مانند همیشه توانایی خنده گرفتن از هر مخاطبی را دارد. اگرچه شوخی های « رد کارپت » چندپارگی دارند و منسجم نیستند با اینحال عطاران کار خودش را انجام داده و فکر میکنم که بهرحال هر مخاطبی حداقل بتواند به چند شوخی وی حسابی بخندد.
اشارات و کنایه های « رد کارپت » هم کم نیستند. فیلم در ظاهر و دکوپاژ حرف چندانی برای گفتن ندارد اما پیامهای اخلاقی بسیاری در خود دارد که البته از هم گسیخته هستند و روند داستان هم به شکلی پیش نمی رود که این پیامهای اخلاقی بتوانند در کالبد شخصیت اصلی داستان نمود پیدا کند.
پیامهای فیلم مخصوصا در یک سوم آخر که شخصیت اصلی داستان پی می برد باید هویت ایرانی خود را در همه حال حفظ کند و دف به دست می گیرد و در خیابانها شروع به نواختن می کند، بطور نامنظمی به سوی مخاطبش شلیک می شود و در پایان هم شخصیت اصلی داستان در حالی که در خیابان از سرما به خود می پیچد ناگهان پرچم ایران را می بیند و تصمیم می گیرد که آن را به دور خود بپیچد. متاسفانه این پیامهای تند و تیز به شکلی غیرهوشمندانه در « رد کارپت » به مخاطب ارائه می شوند آن هم در شرایطی که فیلم ابدا بستر مناسبی برای سوق دادن داستان به چنین مسیری ترسیم نمی کند. « رد کارپت » مجموعه ای از شوخی هایی است که نصف بیشتر آنها نگرفته و گنجاندن پیامهای ناسیونالیستی با این شکل و شمایل را می توان ضعف بزرگ این فیلم به حساب آورد.نتقد : میثم کریمی